طرفداری - در این روز های بازگشت هاینکس و دوباره اوج گرفتن باوارایی ها، همه آن ها می دانند که جای کسی در این بین خالی است. انگار تا می خواهند به یاد 2013 خوشحال شوند و دوباره به همه دنیا فخر بفروشند، ته دلشان یک چیزی را حس می کنند. لعنتی، جایش خیلی خالی است! جای شواینی ما خالی است! یادش بخیر سال 2013 چطور بعد از قهرمانی در ومبلی فریاد می زد! یادش بخیر!
به داستانمان برگردیم. بعد از رفتن هاینکس و آمدن گواردیولا، بایرن مونیخ در سال 2014 برابر رئال مادرید با 5 گل حذف شد اما موفق به کسب دو گانه داخلی شد. شواینی در سال 2014 به همراه یکی از ترسناک ترین تیم های ملی تاریخ به جام جهانی رفت. رفت تا یکی دیگر از رویا هایش را به واقعیت تبدیل کند. جام جهانی شروع شد و آلمان ها با بی رحمی پیش روی می کردند. از گام اول و تقابل با پرتغال رونالدو گرفته تا تحقیر میزبان با هفت گل و رسیدن به گام آخر و تقابل با آرژانتین لیونل مسی! ژرمن ها زیاد از حد قوی بودند. تیمی نبود که جلوی آن ها را بگیرد. می گویند شواینی بین دو نیمه برابر برزیل در نیمه نهایی که تیمش 5-0 جلو بود. گفته است:
"بس است. هواداران گریه می کنند. ارام تر بچه ها!"
برای این که بهتر این موضوع را درک کنیم باید به اواسط نیمه دوم آن بازی، نگاه کنیم. جایی که شواینی می توانست برای زدن گل ششم تک به تک شود اما توپ را ول کرد. او همیشه همان گونه بوده، در بیرون مغرور اما در درون یک کودک دلسوز! او نمی خواست دیگر مغرور شود. در پایان آن بازی جوری به بازیکنان حریف دلداری می داد که انگار تیم خودش حذف شده است.
به فینال برویم. به دیدار آلمان آرژانتین. در آن شب همه دنیا شیفته او شد. مردم با خودشان می گفتند. "اون کیه وسط زمین؟ خدای من چرا این طور می جنگه؟ چرا خسته نمی شه؟ چه تعصبی داره لعنتی! چقدر خوب کار می کنه. اوه صورتش داغون شد ولی به مربی اش اشاره می کنه که نمی خواد تعویض شه!"
در شبی که نه کروس درخشش همیشگی اش را داشت و نه خدیرا به بازی رسیده بود، شواینی میانه زمین را به تنهایی در دست گرفته بود. هر چقدر بی رحمانه هم او را می زنند هم تاثیری ندارد. شواینی یک رئیس بود. یک رئیس تمام عیار! جالب ترین توییت بعد از دو سال از سوی لیدر افراطی های بایرن مونیخ بود، با انتشار عکسی از شواینی نوشته بود:
"او را بزنید. لعنتی ها او را بزنید او رویای شما را به درک فرستاد!"
به هر حال دقیقه 120، شواینی زمین خورده بود و به مدت 120 دقیقه طاقت فرسا جنگیده بود و بازی هم 1-0 بود. ریتزولی سوتش را زد. همه ریختند سر شواینی صورت زخمی! بازی تمام شد و شواینی و آلمان، مسی و تیمش را بردند و قهرمان شدند. پسر محبوب قصه ما قهرمان جام جهانی شد. قهرمان یک ملت شد! خودش می گوید آن شب به قدری خسته بوده که فرصت حمام کردن یا جشن گرفتن را نداشته خب وقتی به فیلم بازی نگاه کنید منظورش را بهتر متوجه می شوید.
این بار معلوم نبود روی سکوی قهرمانی آلمان در ذهن پسر جنگنده ژرمن ها چی می گذشت؟ او دقیقا داشت به چی فکر می کرد؟ به بازی در وستفالن و باخت به ایتالیا، به بازی برابر اسپانیا در افریقای جنوبی؟ یا شاید هم به نمایش غیر قابل وصفش در برزیل! شواینی و تیم هایش، رده رده از خاکستر، کاخ ساختند تا همه برای احترام به آن ها کلاه از سر بردارند. یکی از عکس های جالب این جام ازان شواینی بود. جایی که او در هر بازی به بازیکنان حریفش که باخته بودند، دلداری می داد. چقدر بی ادعا و در عین حال قهرمان بود شواینی آن روز ها!
سال بعد یعنی در سال 2015 او با بایرن مونیخ به راهش ادامه داد. او که سال قبل هم برابر رئال مادرید حذف شده بود، این بار برابر بارسلونای انریکه حذف شد و فقط با کسب یک جام فصل را به پایان برد. دوباره شایعات جدایی شواینی به گوش می رسید. علاقه منچستر یونایتد به او، هواداران بایرن مونیخی را شاید به خنده می انداخت. صفحات غیر رسمی توییتری باوارایی ها با تیتر بیلد که نوشته شده بود "شواینی در راه منچستر" شوخی می کردند. کم کم خبر ها جدی شدند که ناگهان خبر رسمی شد. هوادارانی داشته ایم که در آن شب تا صبح گریه کرده باشند. اسطوره، قهرمان و صد البته محبوبشان رفته بود. توییتر بایرن مونیخ بعد از ساعتی خبر را تایید کرد. فکر می کنید با این انتقال شواینی مورد نفرت هواداران بایرن مونیخ قرار گرفت؟ یا فکر می کنید ذره ای از محبوبیتش کم شد؟ بازی بعد در حالی همه غیر بایرنی ها انتظار داشتند که همه هواداران ضد شواینی شعار بدهند، فقط چند بنر را در ورزشگاه دیدند. مضمون بنر ها این بود:
"رومنیگه و پپ! شما هویت ما را می فروشید!"
حالا در بایرن مونیخ خبری از شواینی و کروس نبود. هر دو رفته بودند انگار یک نسل تمام شده بود. برای بازیکنی مانند کروس، وضعیت چنین نبود. برای درک بهتر می توانید به صفحه هواداران افراطی بایرن مونیخ بروید. آن ها در روز تولد شواینی، تولدش را تبریک گفتند. نکته جالب این بود که کروس، بازیکن سابق بایرن مونیخ در مصاحبه ای به آن ها تیکه انداخته بود که چرا به او هم مانند شواینی تبریک نگفته اند. پاسخ هواداران این بود:
"تو هیچ وقت خودت را با اسطوره ها مقایسه نکن"
مگر می شود این همه محبوبیت برای بازیکنی که دشمن را به تیمش و جایی که می پرستیدنش، ترجیح داده؟
به هر حال شواینی دنبال ماجراجویی جدیش رفت و دوباره شاگرد فن خال شد. او به اولین بازیکن آلمانی منچستر یونایتد تبدیل شد. داستانمان از همین جا دردناک می شود. او به منچستر رفت، به قول خودش به تنها تیمی که می توانست آن را به بایرن مونیخ ترجیح دهد. مصدومیت های سنگین شواینی را کم کم از پا درآورد. فن خال هم اخراج شد تا شواینی قصه ما تکیلفش نا معلوم شود. بعد از مصدومیتی طولانی به یورو 2016 رفت ولی آن جا هم درخشش چندانی نداشت. شواینی تحت فشار بود. مورینیو سرمربی یونایتد شد و در اقدامی عجیب حتی به او اجازه نداد که در عکس تیمی منچستر یونایتد هم شرکت کند. مورینیو به او بازی نداد و تنها شواینی در چند بازی نه چندان مهم و انگشت شماری به بازی گرفته شد. شخصیتش برای هواداران منچستر یونایتد در آن جایی معلوم شد که در مصاحبه هایش فقط از تیمش و احترام به مورینیو صحبت می کرد. انگار که نه انگار مورینیو و منچستر یونایتد باعث شدند او از فوتبال دور بماند. شواینی هر وقت روی نیمکت هم می نشست تشویق می شد. چه اتفاقی افتاده بود که برای محدود دفعات، یک آلمانی در اولدترافورد تشویق می شد! گزاش گر انگلیسی، جان تایلر هنگام دیدن چنین صحنه ای گفت" لعنتی، چقدر محبوب است!"
اگر می خواهید دلیل تنفر باوارایی ها از تیم اول شهر منچستر را بدانید، لازم نیست به سالیان دور هم بروید. این دو تیم هیچگاه نمی توانند با هم بسازند. همین قدر که چنین اتفاقی برای شواینی افتاد، باواریایی ها یک دلیل محکم برای تنفر از این تیم پیدا کرده اند. هونس و رومنیگه با مصاحبه های تندشان بار های بار همین موضوع را بیان کرده اند. به هر حال داستان شواینی و منچستر یونایتد خیلی زود به پایان رسید. او طی دو فصل تنها 18 بار برای تیمش به میدان رفت و تنها یک گل زد.
در این مورد بخوانید، عاشقانه ای که پایانش خوش نبود!
شواینی حالا به شیکاگو فایر، تیمی امریکایی رفته تا فوتبالش را در آن جا به پایان برساند. او طی خبری به هواداران بایرن مونیخ اعلام کرد که در 28 آگوست همراه تیمش به آلیانز آرنا برخواهد گشت تا بازی خداحافظی انجام دهد. اگر می خواهید برای آخرین بار بازی یکی از محبوب ترین های دنیای فوتبال را ببینید، پیشنهاد می کنم که حتما این بازی را از نزدیک تماشا کنید. شاید فقط آن لحظه خواهد بود که به معنای واقعی، مفهوم "محبوبیت" را درک کنید.
در این باره بخوانید؛
قصه مردی که هرگز تسلیم نشد؛ شواینی دوست داشتنی (بخش اول)