مدیر باشگاه ویندبارت، بازیکن نروژی اش را در ازای 75 کیلوگرم میگو (معادل با وزن بازیکن) به باشگاه دیگری فروخت، چیورای رومانیایی هم در ازای 15 کیلو سوسیس به تیم دیگری در لیگ دسته چهارم رومانی فروخته شد. چیورا به خاطر این انتقال به شدت مورد تمسخر قرار گرفت و به همین دلیل یک روز پس از پیوستن به تیم جدیدش، از دنیای فوتبال خداحافظی کرد و به اسپانیا رفت تا در مزرعه کار کند. البته که باشگاه هورنیا هم پس از آن، درخواست پسگرفتن سوسیسهایش را کرد.
تیم ملی باربادوس در جام ملتهای کاراییب در سال 1994 یک گل به خودش زد تا بتواند به مرحله بعد صعود کند. باربادوس برای آن که بتواند به فینال مسابقات راه یابد باید بازیاش را با اختلاف دو گل میبرد. بازی به دقایق پایانی نزدیک شده بود و نتیجه همچنان 2-1 بود، بازیکنان به خوبی می دانستند که باید سریع تصمیم بگیرند، بنابراین بهترین گزینهای که پیش رو داشتند این بود که گلی وارد دروازه خودشان بکنند تا نتیجه مساوی شود و بازی به وقتهای اضافه کشیده شود؛ قسمتی از بازی که امتیاز گلها دو برابر است. بنابراین به خودشان گل زدند و در دقایق اضافی هم موفق شدند دروازه حریف را بگشایند تا به عجیبترین شکل ممکن به فینال مسابقات راه یابند.
تیم فوتبال هند در سال 1950 میلادی از بازی های جام جهانی کناره گرفت. بازیکنان هندی میخواستند بدون کفش بازی کنند اما فدراسیون بین المللی فوتبال اجازه نداد آنها با پای برهنه وارد زمین شوند. تیم هند به همین علت از دور رقابت ها کنار رفت.
در بازی فوتبال بین دو تیم أرژانتینی، داور بازی رکورد دادن بیشترین کارت قرمز را شکست. او در این بازی به 36 نفر کارت قرمز نشان داد. داور به تمامی 22 بازیکن حاضر در زمین، حتی به کادر فنی تیم ها کارت قرمز داد.
دیوید بکام همیشه به عنوان یکی از خوشتیپ ترین و شیک پوش ترین بازیکنان دنیای فوتبال چه در دوران بازی اش و چه در دوران بازنشستگی به حساب میآید اما در سال 2003، بکام تصمیمی بسیار عجیب برای موهایش گرفت و آنها را بافت و چهلگیس کرد. مدل مویی که او را سوژه یک رسانهها کرد. این مدل موی بکام چنان غیرمنتظره و زشت بود که حتی خودش هم در مصاحبه ای در سال 2012 گفته بود : احتمالا مستی چیزی بودم که آن زمان موهایم را آنگونه بافتم.
پیش از سفر خروسها به آفریقای جنوبی، تیم ملی فرانسه پس از باخت در فینال 2006 به تیم ملی ایتالیا، تشنه قهرمانی بود. ریمون دومنک، سرمربی وقت آبیها، به خاطر عملکرد ضعیف تیمش در یورو 2008 زیر تیغ انتقادها بود و اعلام کرد که پس از جامجهانی 2010 استعفا میدهد. چیزی که عجیب است این است که پس از نتایج ضعیف، تاکتیکهای بحثبرانگیز و اتفاقات عجیب و غریبی که در تیم میافتاد، چرا تا قبل از جامجهانی 2010 ریمون دومنک همچنان روی نیمکت بود؟
وقتی دومنک با آبیها به آفریقای جنوبی رسید، همه چیز بدتر هم شد. درگیری اش با نیکولا آنلکا بالا گرفت و باعث اخراج مهاجمش در میان مسابقات شد. در نتیجه تیم از هم پاشید و بازیکنان در اعتراض به نحوه اداره اتفاقات توسط دومنک، تمرین را تحریم کردند.
وقتی تیم از هم گسیخه شد و به عنوان تیم آخر گروه از دور مسابقات حذف شد، دومنک تمام تقصیرها را بر گردن گرفت. او پس از دنیای مربیگری خداحافظی کرد و چندین ماه بعد از سِمتش در فدراسیون فوتبال فرانسه نیز اخراج شد.
بیل شنکلی بزرگ در آخرین روزهای زندگیاش گفته بود : برخی از مردم فوتبال را موضوع مرگ و زندگی میدانند، این دیدگاه من را ناامید میکند. من به شما اطمینان میدهم که فوتبال چیزی بسیار، بسیار مهمتر از این است.
یک داور، یک مربی، یک جر و بحث و یک گلوله لازم بود تا حرف او را ثابت کند.
این موضوع آن قدر که دردناک است، عجیب نیست با این حال آن را میتوان در رده کارهای دیوانهوار گذاشت. در سال 2004، در دیداری در شهر کنتون در آفریقای جنوبی، مجادله با یک کارت زرد به بازیکن باشگاه مارسل شروع شد. بازیکنان، مربیان و هواداران اعتراض کردند و به سرعت این نزاع و درگیری بالا گرفت. وقتی که حس شد اوضاع دارد از دست خارج میشود، داور تفنگش را کشید و به سینه سرمربی مارسل شلیک کرد. گلوله از سینه سرمربی عبور کرد، او را به قتل رسانید و دو بازیکن دیگر را هم زخمی کرد. پلیس این تیراندازی را دفاع از خود معرفی کرد.